گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد اول
بخش دهم




قطره اي از دریاي کمالات و افتخارات
امام ضامن که کفیل درماندگان و مایه امیدواران است ،
هشتمین امام از امامان نور و پیشوایان هدایت مولاي ما
حضرت ابوالحسن علیّ بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه
ص: 606
ص: 607
از یزید بن سلیط نقل کرده است که گفت : همراه عدّه اي به قصد عمره راه افتاده « کافی » 1 - کلینی رحمه الله در کتاب / 433
بودم ، بین راه در محلّی با حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام ملاقات کردم ، به ایشان عرض کردم : فدایت شوم ، این
محلّی را که در آن هستیم بخاطر دارید ؟
فرمود : بلی ، و آیا تو نیز در خاطرت هست ؟
گفتم : بلی ، من و پدرم شما را که همراه امام صادق علیه السلام و برادرانت بودید در اینجا ملاقات کردیم ، پدرم به امام
صادق علیه السلام عرض کرد : فداي شما شوم ، همگی امامان پاك و معصوم هستید و کسی از مرگ رهائی نمی یابد ، به من
مطلبی بگو تا براي آیندگان بازگو کنم که راه آنها مشخّص و تکلیف آنها روشن باشد و دچار گمراهی و انحراف نشوند .
فرمود : بلی ، اینها همه فرزندان من هستند ، سپس به شما اشاره نمود و فرمود :
وهذا سیّدهم وقد عُلّم الحکم والفهم والسخاء والمعرفه بما یحتاج إلیه الناس، وما اختلفوا فیه من أمر دینهم ودنیاهم.
و این آقا سرور همه آنها است ، به او حکمت و فهم و بخشندگی آموخته شده ، و به آنچه مردم نیاز دارند ، و آنچه در او
اختلاف کنند از مشکلات دینی و امور دنیوي شناخت دارد .
ص: 608
و او خوش اخلاق و خوش برخورد است ، او دري از درهاي رحمت الهی است و در او خصوصیّت دیگري است که از تمام
اینها بهتر است .
پدرم عرض کرد : پدر و مادرم فدایت ، آن خصوصیّت و امتیاز چیست ؟
فرمود : خداوند تبارك و تعالی از نسل او دادرس و فریادرس این امّت و دانش و نور و فضیلت و حکمت آن را خارج می
کند ، او بهترین نوزاد و بهترین نوجوان است .
یحقن اللَّه عزّوجلّ به الدماء، ویصلح به ذات البین ویلمُّ به الشعث.
خداوند به سبب او خونها را حفظ می کند و بین افراد صلح و سازش برقرار می نماید ، و پراکندگی را به اجتماع و اتّفاق
تبدیل می سازد .
برهنه را می پوشاند و گرسنه را سیر می نماید و ترسان را ایمن می گرداند ، خداوند بخاطر او بارانش را می فرستد و به
بندگانش رحم می کند ، او بهترین میانسال و بهترین نوجوان است ، گفتار او حکمت و خاموشی او دانش است ، براي مردم
بیان می کند و روشن می سازد آنچه را که اختلاف دارند و بستگان و خویشان او به سیادت و آقایی می رسند قبل از آنکه او
( به سنّ بلوغ رسد... .( 1
2 - روایت شده است : آن حضرت پیراهن سبز رنگ خود را که از پشم نرم و نازك تهیّه شده بود به دعبل مرحمت / 434
نمود و فرمود :
( احتفظ بهذا القمیص، فقد صلّیت فیه ألف لیله [فی کلّ لیله] ألف رکعه ، وختمت فیه القرآن ألف ختمه.( 2
این پیراهن را خوب نگهداري کن ، من هزار شب در آن هر شبی هزار رکعت نماز خوانده ام ، و در آن هزار مرتبه قرآن را
ختم کرده ام .
از مفضّل نقل می کند که گفت : خدمت حضرت « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 3 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 435
موسی بن جعفر علیهما السلام رسیدم آن حضرت
، 25 ح 17 / 378 ، إعلام الوري: 317 ، بحار الأنوار : 50 / 251 ح 58 ، حلیه الأبرار: 2 / 313 ح 14 ، مدینه المعاجز: 6 / -1 الکافی : 1
. الإرشاد: 342 ، الغیبه شیخ طوسی : 27
. 222 ح 7 / 238 ح 7، و 83 / -2 امالی طوسی : 359 ح 89 مجلس 12 ، بحار الأنوار : 49
ص: 609
فرزندش علی علیه السلام را به دامن گرفته بود ، می بوسید و زبانش را می مکید ، گاهی بر شانه می گذاشت و گاهی در بر
می گرفت و می فرمود :
بأبی أنت واُمّی ما أطیب ریحک، وأطهر خلقک، وأبین فضلک .
پدر و مادرم فداي تو ، چقدر نیکو و معطّر است بوي تو ، و چه پاکیزه است اخلاق تو ، و چه روشن و ظاهر است برتري و
فضیلت تو .
عرض کردم : فدایت شوم ، به قدري این فرزندت را دوست دارم و محبّت او در دلم قرار گرفته است که هیچ کسی را جز
خودت آن قدر دوست ندارم .
ذُرّیَّهٌ بَعْضُها مِنْ بَعْض » به من فرمود : اي مفضّل ! مقام و منزلت او نسبت به من مانند مقام و منزلت من نسبت به پدرم می باشد
ذریّه اي هستند که بعضی از آنها از بعضی دیگر فضائل و کمالات را به ارث می برند ، و خداوند شنوا » . (1)« وَاللَّه سَمیعٌ عَلیمٌ
. « و دانا است
عرض کردم : آیا او بعد از شما امام و پیشوا و فرمانروا است ؟
فرمود : نعم ، من أطاعه رشد ومن عصاه کفر .
بلی ، هر که او را اطاعت کند راه را یافته و به سعادت رسیده است ، و هر که او را نافرمانی کند بی راهه رفته و کافر گشته
( است .( 2
از یَسع بن حمزه نقل کرده است که گفت: « کافی » 4 - کلینی رحمه الله در کتاب / 436
من در مجلس حضرت رضا علیه السلام بودم و با آن حضرت گفتگو می کردم ، جمعیّت بسیاري در آنجا جمع شده بودند و
از مسائل حلال و حرام از او می پرسند ، ناگهان مردي قد بلند و گندمگون وارد شد و به آن حضرت عرض کرد :
سلام بر تو اي فرزند رسول خدا ! یکی از دوستان شما و دوستان پدران و اجداد شما هستم ، از سفر حجّ برگشته ام و خرجی
خود را در بین
. -1 سوره آل عمران ، آیه 34
. 20 ح 26 / 26 ح 28 ، بحار الأنوار : 49 / -2 عیون اخبار الرضا علیه السلام: 1
ص: 610
راه گم کرده ام ، و اکنون توشه اي که مرا به منزل بعدي برساند همراه ندارم ، اگر عنایتی می کردید و مرا به شهر خودم روانه
می ساختید به آنجا که رسیدم همان مقدار از طرف شما صدقه می دادم ، زیرا خداوند به من نعمت داده و مستحقّ نیستم .
امام علیه السلام به او فرمود : بنشین خداوند تو را رحمت کند .
و رو کرد به مردم و با آنها به گفتگو پرداخت و سؤالات آنها را پاسخ گفت تا اینکه همگی پراکنده شدند و فقط آن شخص
و سلیمان جعفري و خیثمه و من باقی مانده بودیم .
امام علیه السلام فرمود : آیا به من اجازه می دهید وارد آن حجره شوم ؟
خدا کار شما را پیش ببرد . ، « قدّم اللَّه أمرك » : سلیمان عرض کرد
آنگاه برخاست و داخل آن اتاق شد ، پس از مدّتی خارج گردید و درِ اتاق را بست ، و از بالاي در دست مبارك خود را
دراز نمود و صدا زد : آن خراسانی کجاست ؟ او عرض کرد : من اینجا هستم ، فرمود :
این دویست دینار را بگیر ، و براي آذوقه و توشه راه از آن استفاده کن ، و آن مایه خیر و برکت است به آن برکت بجو و لازم
نیست بجاي آن از طرف من صدقه دهی ، و وقتی گرفتی بیرون برو که من تو را نبینم و تو مرا نبینی .
او هم دینارها را گرفت و خارج شد .
امام علیه السلام که تشریف آورد سلیمان عرض کرد : فدایت شوم ، به او مهربانی کردي و بخشش زیادي نمودي ، پس چرا
چهره خود را از او پنهان کردي ؟ فرمود :
بخاطر اینکه مبادا ذلّت و خواري گدائی و درخواست را در چهره او ببینم ، آیا فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را
نشنیده اي که فرمود :
المستتر بالحسنه تعدل سبعین حجّه، والمذیع بالسیّئه مخذول والمستتر بها مغفور له .
کسی که کار نیک خود را پنهان کند ثواب هفتاد حجّ به او می دهند ، و کسی
ص: 611
که بدي و کار زشت خود را انتشار دهد دچار سرافکندگی می شود و کسی که آن را پنهان کند خداوند آن را می پوشاند و
( می آمرزد .( 1
5 - و نیز در همان کتاب از علیّ بن محمّد کاشانی نقل کرده است که گفت : بعضی از دوستانم به من خبر داد که مال / 437
قابل توجّهی را براي حضرت رضا علیه السلام بردم ولی آن حضرت به آن خشنود نگردید و اظهار شادمانی نکرد ، من بخاطر
این جهت اندوهناك شدم و با خود گفتم : این همه مال و ثروت را براي او آورده ام و او هیچگونه اظهار خشنودي نکرد .
آنگاه امام علیه السلام فرمود : اي غلام ! طشت و آبی حاضر کن ، خودش روي صندلی نشست و به غلام اشاره فرمود که آب
بریز ، آب که روي دست مبارك او می ریخت به صورت طلا از میان انگشتان او سرازیر می شد ، سپس رو کرد به من و
فرمود : من کان هکذا لایبالی بالّذي حمل إلیه.
( کسی که چنین موقعیّتی دارد و اینگونه توانائی دارد به آنچه نزد او بیاورند توجّهی ندارد .( 2
روایت می کند : مردي از واقفیّه مسائل مشکلی را در طوماري جمع « مشارق الأنوار » 6 - برسی رحمه الله در کتاب / 438
آوري کرد و با خود گفت : اگر حضرت رضا علیه السلام معانی اینها را بفهمد امام و پیشوا و فرمانروا است ، پس همینکه
درب خانه حضرت رضا علیه السلام رسید ، ایستاده بود که قدري مجلس خلوت شود ناگهان خادم در حالیکه در دست ورقه
اي داشت که در آن جواب مسائل او بخطّ امام علیه السلام بود نزدش آمد و گفت : آن طومار کجاست ؟ او طومار را بیرون
آورد .
خادم به او گفت : ولیّ خدا می فرماید :
. 101 ح 19 / 360 ، بحار الأنوار : 49 / 23 ح 3، مناقب ابن شهراشوب: 4 / -1 الکافی : 4
818 ح 8 ، مناقب ابن / 491 ح 10 ، الوافی : 3 / 63 ضمن ح 80 ، الکافی : 1 / 303 ، بحار الأنوار : 49 / -2 کشف الغمّه: 2
252 ح 20 به نقل از کافی و کشف الغمّه . / 348 ، إثبات الهداه : 3 / شهراشوب : 4
ص: 612
این جواب مسائلی است که در این طومار است .
( مرد واقفی آن را گرفت و رفت .( 1
از حضرت جواد علیه السلام نقل کرده است که فرمود : یکی از « الدعوات » 7 - قطب الدین راوندي رحمه الله در کتاب / 439
اصحاب امام رضا علیه السلام مریض شد ، آن حضرت به عیادت او رفت و فرمود : تو را چگونه می یابم ، و در چه حالی
هستی ؟
عرض کرد : مرگ را بعد از شما ملاقات کردم (مقصودش شدّت بیماري و سختی و درد و ناراحتی است) .
امام علیه السلام فرمود : مرگ را چگونه ملاقات کردي ؟
عرض کرد : سخت و دردناك .
فرمود : مرگ را ملاقات نکردي بلکه چیزي که تو را آگاه کند و بعضی از احوال مرگ را به تو نشان دهد دیدار کرده اي .
إنّما النّاس رجلان: مستریح بالموت، ومستراح منه( 2) فجدّد الإیمان باللَّه وبالولایه تکن مستریحاً .
مردم نسبت به مرگ دو قسمند : گروهی با مردن راحت می شوند ، و گروهی با مردن آنها دیگران راحت می شوند . پس
ایمان به پروردگار و ولایت ما اهل بیت را تازه کن تا از قسم اوّل باشی و راحت شوي .
آن شخص به دستور امام علیه السلام عمل نمود سپس عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! اینها فرشتگان پروردگارند که با
درود و احترام و هدایا آمده اند بر شما
228 ح 1 از حسن بن علی وشاء (با / 71 ح 95 . و در عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2 / -1 مشارق الأنوار: 96 ، بحار الأنوار : 49
کمی اختلاف) نقل شده است .
مستریح » : از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که آن حضرت فرمود «221/ الدعائم : 1 » -2 در کتاب
ومستراح منه، فأمّا المستریح: فالعبد الصالح استراح من غمّ الدنیا، وما کان فیه من العباده إلی الراحه ونعیم الآخره، وأمّا المستراح
مردم نسبت به مرگ دو قسمند : عدّه اي با مردن راحت می شوند و گروهی با مردن آنها ، « منه: فالفاجر یستریح منه ملکاه
دیگران راحت می شوند ، دسته اول بندگان صالح و نیکوکار هستند که با مرگ از غم و غصّه دنیا راحت می شوند و بر اثر
عبادتهائی که انجام داده اند به نعمتهاي همیشگی و آسایش دائمی می پیوندند ، دسته دوّم اشخاص تبه کار هستند که با مردن
هر یک از ایشان آن دو فرشته اي که مأمور نوشتن اعمال آنها هستند راحت می شوند .
ص: 613
سلام می کنند و در حضورت ایستاده اند ، به آنها اجازه دهید که بنشینند.
امام رضا علیه السلام فرمود : اي فرشتگان پروردگار من بنشینید .
سپس به آن مریض فرمود : از این فرشتگان بپرس : آیا به آنها دستور داده شده است که در حضور من بایستند ؟ مریض گفت
:
سألتهم فذکروا أنّه لو حضرك کلّ من خلقه اللَّه من ملائکته لقاموا لک ولم یجلسوا حتّی تأذن لهم، هکذا أمرهم اللَّه عزّوجلّ.
از آنها سؤال کردم ، جواب دادند که اگر همه فرشتگانی که خدا آفریده است در پیشگاه شما حاضر شوند همگی خواهند
ایستاد و هرگز نمی نشینند تا به آنها اجازه دهی ، و اینگونه خدا به آنها دستور داده است .
درود بر تو اي فرزند رسول خدا ، ، « السلام علیک یابن رسول اللَّه » : بعد از آن چشمانش را روي هم گذاشت و عرض کرد
این شخص شما است که به همراه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و دیگر امامان معصوم علیهم السلام در نظرم مجسّم
( گشته اید ، و از دنیا رفت .( 1
شاعر فارسی زبان گفته است :
گر طبیبانه بیائی بسر بالینم
بدو عالم ندهم لذّت بیماري را
و شاعر دیگري گفته است :
زنده کدامست برِ هوشیار
آن که دهد جان بسر کوي یار
از میسر نقل می کند که گفت : از حضرت رضا علیه السلام شنیدم « فضائل الشیعه » 8 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 440
که می فرمود :
لایُري منکم فی النار اثنان، لا واللَّه ولا واحد.
دو نفر از شما شیعیان در میان آتش دیده نمی شوید ، نه بخدا قسم حتّی یک نفر هم دیده نخواهید شد .
عرض کردم : این مطلبی که می فرمائید از کدام آیه قرآن استفاده
.72/ 194 ح 45 ، و 49 / -1 دعوات راوندي : 248 ح 698 ، بحار الأنوار : 6
ص: 614
می شود ، و دلیل قرآنی آن کدام است ؟
آن حضرت مدّت یکسال از گفتن جواب خودداري فرمود ، روزي در طواف به همراه او بودم به من فرمود :
امروز به من اجازه داده شد که آن پرسش تو را جواب دهم .
عرض کردم : آنچه فرمودید در کجاي قرآن است ؟
. (1)« فَیَوْمَئذٍ لایُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِه - منکم - إنْسٌ وَلاجانّ » : و آن این آیه شریفه است « الرحمن » فرمود : در سوره
نیست و شما اضافه نموده اید . « منکم » عرض کردم : در آیه
فرمود : در اصل بوده است و اوّل کسی که آن را تغییر داد ابن اروي( 2) است ، بخاطر اینکه دلیل بر علیه او و اصحاب او بوده
نباشد کیفر پروردگار از همه بندگان ساقط می شود ، زیرا اگر از گناه آدمیان و پریان سؤال نشود « منکم » است ، و اگر در آیه
( و همه آنها را خدا ببخشد آنگاه فرداي قیامت چه کسی را کیفر خواهد داد و مجازات خواهد نمود .( 3
9 - قطب الدین راوندي رحمه الله می گوید : روایت شده است که مردي از اهل کرمند( 4) در سفري که امام رضا علیه / 441
السلام به خراسان می کرد شتربان آن حضرت بود ، هنگامی که وظیفه اش به پایان رسید و خواست برگردد به آن حضرت
عرض کرد :
اي فرزند رسول خدا ! بزرگواري کن و مرا به خطّ شریف خود سرافراز نما تا به آن تبرّك جویم ، و آن شخص از عامّه و اهل
سنّت بود .
امام هشتم علیه السلام به او نوشته اي مرحمت فرمود که صورت آن چنین است:
. -1 سوره الرحمن ، آیه 39
می نویسد: مقصود از آن عثمان است ، امام علیه السلام او را به مادرش اَروي دختر کریز بن ربیعه « بحار الأنوار » -2 در هامش
بن حبیب بن عبد شمس نسبت داده است .
56/ 61 ح 91 و 92 144/ 28 ح 68 275/ 45 ح 3 و ص 360 ح 24 353/ 273 ح 8 / -3 فضائل الشیعه: 76 ح 43 ، بحار الأنوار : 7
. 638 ح 20 / ح 31 ، تفسیر فرات: 461 ح 604 ، تأویل الآیات: 2
-4 کرمند ؛ قریه و روستایی است در اطراف اصفهان .
ص: 615
کن محبّاً لآل محمّد وإن کنت فاسقاً، ومحبّاً لمحبّیهم وإن کانوا فاسقین .
آل محمّد علیهم السلام را دوست داشته باش گرچه خود فاسق باشی ، و دوستان آل محمّد علیهم السلام را دوست بدار گرچه
آنها فاسق باشند .
( و از شگفتی هاي این حدیث این است که هم اکنون آن نوشته نزد بعضی از اهل آن روستا (کرمند) مانده است .( 1
10 - در تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام روایت شده است : در پیش روي حضرت رضا علیه السلام اسب چموشی / 442
بود و آنجا گروهی بودند که اسبهاي چموش را رام می کردند ، ولی هیچیک از آنها جرأت نمی کرد بر آن سوار شود ، و
اگر سوار شد جرأت نمی کرد آن را راه ببرد از ترس اینکه مبادا دستهایش را بلند کند و او را به زمین پرتاب کند و با سم
خود او را لگدمال کند .
در این میان کودك هفت ساله اي پیدا شد و عرض کرد : اي فرزند رسول خدا ! آیا اجازه می دهی آن را سوار شوم و راه
ببرم و رام کنم ؟
فرمود : تو این کار را می کنی ؟ عرض کرد : بلی .
فرمود : چگونه این کار را خواهی کرد ؟
عرض کرد : لأنّی قد استوثقت منه قبل أن أرکبه بأن صلّیت علی محمّد وآله الطیّبین الطاهرین مائه مرّه وجدّدت علی نفسی
الولایه لکم أهل البیت .
قبل از اینکه سوار شوم از او پیمان می گیرم و اطمینان حاصل می کنم به اینکه بر محمّد و آل طاهرین او صد بار صلوات می
فرستم و بر خودم ولایت شما اهل بیت را تجدید می کنم و تازه می گردانم .
حضرت رضا علیه السلام فرمود : سوار شو .
او سوار شد ، سپس فرمود : او را راه بینداز .
پس اسب را راه انداخت و پیوسته او را راه برد و دوانید تا اینکه او را
.253/ 232 ح 2، بحار الأنوار : 69 / -1 دعوات راوندي: 28 ح 52 ، المستدرك: 12
ص: 616
خسته و ناتوان کرد بطوریکه ناله اش بلند شد و عرض کرد : اي فرزند رسول خدا ! امروز این اسب سوار مرا خسته و دردمند
نمود ، یا مرا معاف بدار و یا تحمّل و طاقت مرا افزون کن .
پسربچّه گفت : آنچه براي تو بهتر است که سواري دادن به مؤمن باشد آن را درخواست کن .
حضرت رضا علیه السلام فرمود : راست گفت ، بعد براي اسب دعا فرمود که خدایا به او تحمّل بیشتر و توان افزونتر مرحمت
فرما .
اسب آرام گرفت و به راه خود ادامه داد . و چون پسربچّه از اسب پیاده شد امام رضا علیه السلام به او فرمود :
از این چهارپایان که در خانه اند ، یا از غلامان و کنیزان و اموالی که در خزانه است هر چه می خواهی درخواست کن ، همانا
تو مؤمن هستی و خداوند تو را در دنیا به ایمانت مشهور ساخت .
پسربچّه گفت : اي فرزند رسول خدا ! آیا اجازه می دهی درخواست خود را مطرح کنم ؟
فرمود : اي مؤمن ! پیشنهاد کن و آنچه می خواهی مطرح کن ، همانا خداوند تبارك و تعالی تو را به اندیشه درست توفیق
دهد .
عرض کرد : سل لی ربّک التقیّه الحسنه، والمعرفه بحقوق الإخوان، والعمل بما أعرف من ذلک.
براي من از خداوند تقیّه اي نیکو و شناخت حقوق برادران و عمل کردن به آنچه شناخته ام تقاضا کن .
حضرت رضا علیه السلام فرمود : قد أعطاك اللَّه ذلک ، لقد سألت أفضل شعار الصالحین ودثارهم .
خداوند آن را به تو عطا فرمود ، و هر آینه بهترین نشانه و زیور بندگان صالح و آنچه آبروي آنها را حفظ می کند درخواست
( کردي .( 1
از موسی بن یسار نقل کرده است که گفت : « مناقب » 11 - ابن شهراشوب رحمه الله در کتاب / 443
. 100 ح 102 / 416 ضمن ح 68 ، مدینه المعاجز: 7 / -1 تفسیر امام عسکري علیه السلام: 323 ح 170 ، بحار الأنوار : 75
ص: 617
به همراه حضرت رضا علیه السلام بودم هنگامی که نزدیک دیوارهاي شهر طوس رسیده بودند ، ناگهان صداي ناله و فریادي
شنیدم و به دنبال آن صدا رفتم ، دیدم جنازه اي است ، همینکه چشمم به جنازه افتاد ، آقا و سرورم را دیدم که می خواهد از
اسب پیاده شود ، سپس طرف جنازه آمد و آن را بلند کرد و همانند برّه اي که مادرش را در برمی گیرد و به او می چسبد
جنازه را دربرگرفت ، آنگاه رو کرد به من و فرمود :
یا موسی بن یسار ؛ من شیّع جنازه ولیّ من أولیائنا خرج من ذنوبه کیوم ولدته اُمّه لا ذنب علیه .
اي موسی بن یسار ! هر کس جنازه دوستی از دوستان ما را تشییع کند از گناهان خارج می شود مانند روزي که از مادر متولّد
شده است و هیچ گونه گناهی ندارد .
و چون جنازه را کنار قبر نهادند ، دیدم آقا و سرورم جلو آمد و مردم را کنار زد تا میّت براي آن حضرت پدیدار شد ، دست
مبارك خود را بر روي سینه او نهاد و فرمود : اي فلان بن فلان ! تو را بشارت باد به بهشت ، و بعد از این ساعت دیگر هراس
و وحشتی نخواهی داشت .
و من که این رفتار حضرت و فرمایش او را درباره این شخص شنیدم عرض کردم : فدایت شوم ، آیا این مرد را می شناسید ؟
بخدا قسم این سرزمینی است که قبلًا در آن قدم نگذاشته اید ؟ به من فرمود :
یا موسی بن یسار، أما علمت أنّا معاشر الأئمّه تعرض علینا أعمال شیعتنا صباحاً ومساءً؟ فما کان من التقصیر فی أعمالهم سألنا
اللَّه تعالی الصفح لصاحبه، وما کان من العلوّ سألنا اللَّه الشکر لصاحبه.
اي موسی بن یسار ! آیا نمی دانی اعمال شیعیان هر صبح و شام به ما عرضه
ص: 618
می شود ؟ اگر در اعمال آنها تقصیري مشاهده کنیم از خداوند گذشت و بخشش براي آنان طلب می کنیم و اگر پرونده عالی
( باشد و اعمال نیکو در آن ثبت شده باشد توفیقات بیشتر و شکر الهی را براي آن نیکوکار تقاضا می نمائیم .( 1
می گوید : روایت شده است یکی از منافقین به حضرت رضا علیه السلام « بحار الأنوار » 12 - علّامه مجلسی در کتاب / 444
عرض کرد : عدّه اي از شیعیان شما در میان راه شراب می آشامند .
امام هشتم علیه السلام فرمود : الحمدللَّه الّذي جعلهم علی الطریق فلایزیغون عنه.
خدا را سپاس که آنها را میان راه قرار داد و گرفتار بی راهه و انحراف نفرمود.
منافق دیگري به آن حضرت اعتراض کرد که بعضی از شیعیان شما نبیذ می آشامند .
فرمود : اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز نبیذ می نوشیدند .
عرض کرد : مقصودم از نبیذ آن شربت حلال نیست بلکه منظورم شراب مسکر است .
امام هشتم علیه السلام چون این جمله را شنید چهره مبارکش عرق کرد ، سپس فرمود : خداوند گرامی تر و بزرگوارتر از آن
است که در قلب مؤمنی بین آلودگی شراب و دوستی ما اهل بیت جمع کند ، (یعنی ولایت ما مانع می شود که دوستان ما
چنین کاري کنند) . و پس از اندکی تأمّل فرمود :
وإن فعلها المنکوب منهم فإنّه یجد ربّاً رؤوفا ونبیّاً عطوفاً وإماماً له علی الحوض عروفاً ، وساده له بالشفاعه وقوفاً ، وتجد أنت
روحک فی برهوت ملوفاً .
و اگر توسري خورده و بخت برگشته اي از آنها چنین کاري کند ،
. 228 ح 179 / 164 ح 9 ، مدینه المعاجز: 7 / 98 ح 13 ، المستدرك: 12 / 341 ، بحار الأنوار : 49 / -1 مناقب ابن شهراشوب: 4
ص: 619
پروردگاري مهربان ، و پیامبري بالطف و احسان و امامی که اداره حوض کوثر را به عهده دارد و سرورانی که براي شفاعت
ایستاده اند او را در می یابند و از او دستگیري می کنند ، و تو روحت را در برهوت (جائی که ارواح منافقین را در برزخ
( عذاب می دهند) بیچاره و درمانده و گرفتار عذاب و آتش خواهی یافت .( 1
13 - در زیارت جوادیّه که از حضرت جواد براي پدر بزرگوارش سلام اللَّه علیهما نقل شده اینگونه درود می فرستیم : / 445
( السلام علیک أیّها الإمام الرؤف .( 2
درود بر تو اي امام مهربان .
نامیده است ؛ زیرا او برگزیده و پسندیده خداوند تبارك و تعالی در آسمانش ، و برگزیده رسول او و « رضا » و خداوند او را
امامان بعد از او در زمینش می باشد و همگی از او خشنودند ، و به این لقب اختصاص یافته است چون همانطور که دوستانش
( از او خشنودند ، مخالفین او هم از آن حضرت راضی و خشنود بوده اند .( 3
از محمّد بن عیسی یقطینی نقل کرده است که گفت : هنگامی که « مناقب » 14 - ابن شهراشوب رحمه الله در کتاب / 446
مردم در امر امامت امام رضا علیه السلام اختلاف کردند از مسائلی که از آن حضرت سؤال شد و ایشان جواب دادند هجده
هزار مسأله جمع آوري شد .
ثعلبی در کتاب تفسیرش و ، « تاریخ بغداد » نه تنها شیعه از آن حضرت روایت می کند که از اهل سنّت مثل ابوبکر خطیب در
سمعانی در
. 314 ح 12 / -1 مشارق الأنوار: 182 ، بحار الأنوار : 27
. 55 سطر 7، صحیفه رضویّه : 501 / -2 بحار الأنوار: 102
.10/ 367 سطر 2، بحار الأنوار : 49 / -3 مناقب ابن شهراشوب: 4
ص: 620
( رساله اش و ابن معتزّ در کتاب خود از آن حضرت روایت می کنند .( 1
از آن حضرت از مزه نان و آب سؤال شد ، فرمود :
طعم الماء طعم الحیاه، وطعم الخبز طعم العیش.
( مزه آب ، مزه زنده ماندن و مزه نان ، مزه زیست کردن است.( 2
نقل کرده است: « مناقب » 15 - ابن شهر آشوب در کتاب / 447
روزي حضرت رضا علیه السلام وارد حمّام شد، مردي که آن حضرت را نمی شناخت به ایشان عرض کرد: مرا کیسه بکش!
امام علیه السلام بدون هیچ گونه اکراه شروع به کیسه کشیدن او نمود.
در این میان دیگران به این شخص امام علیه السلام را معرّفی کردند، آن مرد که پیش خود احساس شرمندگی کرد از امام علیه
( السلام عذر خواهی نمود، ولی آن حضرت با دلداري دادن او به کار خود ادامه داد.( 3
از یعقوب بن اسحاق نقل کرده است که گفت: مردي به حضرت « بحار الأنوار » 16 - علّامه مجلسی رحمه الله در کتاب / 448
رضا علیه السلام برخورد کرد و به آن حضرت عرض کرد: أعطنی علی قدر مروّتک .
به من به اندازه فتوّت و جوانمردي خودت عنایت کن .
امام علیه السلام فرمود: لایسعنی ذلک، توانایی آن را ندارم و برایم مقدور نیست.
عرض کرد : علی قدر مروّتی ، پس به اندازه شأن من مرحمت فرما .
فرمود: أمّا ذا فنعم، این ممکن است ، سپس فرمود :
( یا غلام ، أعطه مأتی دینار. اي غلام ؛ دویست دینار به او بده .( 4
و آن حضرت فرموده است :
. 99 ح 14 و 15 / 350 و 353 ، بحار الأنوار : 49 / -1 مناقب ابن شهراشوب : 4
. 99 ح 14 و 15 / 350 و 353 ، بحار الأنوار : 49 / -2 مناقب ابن شهراشوب : 4
. 99 ح 16 / 362 ، بحار الأنوار : 49 / -3 مناقب ابن شهراشوب : 4
.100/ 360 سطر 19 ، بحار الأنوار : 49 / -4 مناقب ابن شهراشوب: 4
ص: 621
ألبست بالعفّه ثوب الغنی
وصرت أمشی شامخ الرأس
لست إلی النسناس مستأنسا
لکنّنی آنس بالناس
إذا رأیت التیه من ذي الغنی
تهت علی التائه بالیأس
ما إن تفاخرت علی معدم
( ولا تضعضعت لإفلاس( 1
با عفّت و پاکدامنی لباس بی نیازي پوشیدم ، و سرافراز در میان مردم راه می روم .
با آدم نماها هرگز الفت و انس نمی گیرم ، ولی با آن ها که در حقیقت آدم هستند انس می گیرم .
هنگامی که غرور و تکبّر از صاحب ثروت دیدي ، با اظهار نیاز نکردن نزد او تکبّر کن و غرور او را بشکن .
بر آن کس که نادار است هرگز فخر نکردم ، و بخاطر ناداري هرگز خضوع و تواضع نزد ثروتمندان ننمودم .
17 - ونیز در همان کتاب نقل کرده است: حضرت رضا علیه السلام در یک روز عرفه تمام اموالش را بین مردم تقسیم / 449
کرد . فضل بن سهل به آن حضرت عرض کرد: این براستی غرامت و خسارت است!
امام علیه السلام فرمود: بل هو المغنم، لاتعدّنّ مغرماً ما اتبعت به أجراً وکرماً.
بلکه این غنیمت و دستاورد بدون زحمت است، آنچه را که در مقابلش پاداش و بزرگواري بدست می آوري خسارت
( نشمار.( 2
از مردي از اهل بلخ نقل می کند که گفت: « کافی » 18 - کلینی رحمه الله در کتاب / 450
در سفري که حضرت رضا علیه السلام به خراسان می رفتند در خدمت آن حضرت بودم، روزي دستور داد سفره غذا
گستردند و در کنار آن همه
. 112 ح 10 / 361 ، بحار الأنوار : 49 / -1 مناقب ابن شهراشوب: 4
. 100 س 7 / 361 ، بحار الأنوار : 49 / -2 مناقب ابن شهراشوب: 4
ص: 622
غلامان سیاه و نوکران دیگر را جمع کرد، و با آن ها بر سر یک سفره نشست .
عرض کردم: فدایت شوم اگر دستور می دادید براي آن ها سفره دیگري می انداختند شایسته تر بود.
امام علیه السلام فرمود: مه إنّ الربّ تبارك وتعالی واحد والاُمّ واحده، والأب واحد، والجزاء بالأعمال.
( ساکت باش، خداي ما یکی است، وهمه از یک پدر و مادر که آدم و حوا باشند هستیم، و اجر و پاداش بسبب اعمال است.( 1
گفته است: در مشهد حضرت رضا علیه السلام خوابیده بودم در عالم « المقتفی » 19 - حاکم خراسان صاحب کتاب / 451
خواب دیدم فرشته اي که لباس سبزي پوشیده بود از آسمان فرود آمد و بر دیوار قبر شریف آن حضرت دو بیت شعر نوشت
که آن را حفظ کردم وآن دو بیت این است:
من سرّه أن یري قبراً برؤیته
یفرّج اللَّه عمّن زاره کربه
فلیأت ذا القبر إنّ اللَّه أسکنه
( سلاله من رسول اللَّه منتجبه( 2
هر کس دوست دارد قبري را ببیند که با دیدن آن ، خداوند از زائرش غم و غصّه را برطرف می کند .
. 423 ح 1 / 101 ح 18 ، وسائل الشیعه : 16 / 230 ح 296 ، بحار الأنوار : 49 / -1 الکافی : 8
قصّه مردي از اهل « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 337 ح 17 . و در ص 328 ح 4 از / 37 ، بحار الأنوار : 49 / -2 دار السلام: 2
مصر را نقل می کند که به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام روانه طوس می شود - تا آنجا که می گوید : - سر خود را
بر روي زانو نهاده بود تا استراحت کند ، هنگامی که سر برداشت مشاهده کرد که در دیوار مقابل خود این دو بیت نوشته شده
286 ح 107 از عیون اخبار الرضا علیه السلام نقل کرده / است . (شیخ حرّ عاملی رحمه الله نیز آن را در کتاب إثبات الهداه: 3
قصه جالب دیگري براي این دو « کرامات رضویّه ج 1 ص 266 » است). حاج شیخ علی اکبر مروج الاسلام رحمه الله در کتاب
بیت از شیخ صدوق رحمه الله و در ص 269 قصّه جالبی براي دو بیت دیگر که خیلی مشابه این قصه است نقل کرده است، به
آنجا مراجعه شود .
ص: 623
باید کنار این قبر مبارك آید که خداوند فرزندي از رسول برگزیده خود را در آن ساکن نموده است .
20 – کلینی رحمه الله در کتاب کافی از حسن بن منصور و او از برادرش نقل کرده است که گفت: شبی خدمت / 452
حضرت رضا علیه السلام رسیدم وآن حضرت در اطاقی که داخل اطاق بزرگتري بود تشریف داشتند، دست مبارك خود را
بالا آورد مثل اینکه در اطاق ده تا نورافکن روشن شد ، شخصی در این اثناء اجازه خواست که وارد شود ، آن حضرت دست
( خود را رها کرد سپس به او اجازه فرمود .( 1
از عبدالسلام هروي نقل کرده است که گفت: « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 21 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 453
دعبل خزاعی ( 2) در مرو خدمت علیّ بن موسی الرضا علیه السلام رسید ، عرض کرد : قصیده اي در مدح شما سروده ام و
قسم یاد کرده ام که آن را براي کسی قبل از شما آن را نخوانم . امام علیه السلام اجازه فرمود که آن را بخواند .
دعبل شروع کرد به خواندن قصیده اش که متجاوز از 120 بیت است که ترجمه بیت اوّل آن چنین است :
مدارس آیات خَلَتْ عن تلاوه
ومَنزلُ وحی مُقْفِرُ العَرصات
محل تدریس آیات الهی که اکنون از تلاوت آیات بر کنار مانده است ، و محل نزول وحی پروردگار که از فعالیت بازمانده
است .
،304/ 348 ، کشف الغمّه: 2 / 13 ح 7، مناقب ابن شهراشوب: 4 / 816 ح 2، مدینه المعاجز: 7 / 487 ح 3، الوافی: 3 / -1 الکافی : 1
.60/ بحار الأنوار : 49
-2 علّامه رحمه الله فرموده است : دِعبل فرزند علی خزاعی و کنیه اش ابو علی است ، او شاعري مشهور در میان شعراي شیعه
تنقیح » است ، و به صلابت ایمان ، بلندي مرتبه ، عظمت شأن و مقام شهرت دارد . مامقانی رحمه الله شرح حال او را در کتاب
ذکر کرده است . « خلاصه تألیف علّامه ص 70 » به نقل از کتاب «417/ المقال: 1
ص: 624
چون به این شعر رسید :
أري فَیْئَهُم فی غیرهم متقسّماً
وأیدیهم من فیئهم صفرات
غنیمتی که مال ایشان است در دست دیگران می بینم که بین خودشان تقسیم می کنند، در حالیکه دست خود ایشان از آن
غنیمت خالی است.
حضرت رضا علیه السلام گریه کرد و فرمود: راست گفتی اي خزاعی . و چون به این شعر رسید :
إذا وتروا مدّوا إلی واتریهم
أکفّاً عن الأوتار منقبضات
هنگامی که به آن ها ستم شود به ستمگر خود دست انتقام دراز نمی کنند بلکه بدي را با احسان مقابله می کنند و دستشان از
انتقام خالی است.
حضرت رضا علیه السلام کف دستان خود را زیر و رو کرد و فرمود: بلی بخدا قسم خالی است، و چون به این شعر رسید :
لقد خفت فی الدنیا وأیّام سعیها
وإنّی لأرجو الأمن بعد وفاتی
هر آینه در دنیا زندگی من آمیخته با ترس و وحشت بود و همانا امیدوارم که بعد از مرگم از امن و امان برخوردار باشم .
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
آمنک اللَّه تعالی یوم الفزع الأکبر .
خداوند تو را امان دهد و ایمن گرداند روزي که هراس آن زیاد است .
و هنگامی که دعبل به این بیت رسید :
وقَبْرٌ ببغداد لِنَفْس زکیَّه
تَضَمَّنَها الرَّحمان فِی الغُرُفاتِ
و قبري از شما در بغداد است براي آن وجود پاك ، و غرفه اي از غرفه هاي بهشت است که او را در بر گرفته است .
حضرت رضا علیه السلام به او فرمود:
آیا به این قسمت از قصیده ات اجازه می دهی دو بیت اضافه کنم که قصیده تو با آن کامل شود؟
ص: 625
وقبرٌ بطوس یالَها من مُصیبهٍ
توقّد فی الأحشاء بالحرقات
إلی الحشر حتّی یَبْعَثَ اللَّهُ قائماً
یُفرِّجُ عَنَّا الهَمَّ والکُرُباتِ
و قبري در طوس است که براي آن مصیبتهایی است که تا روز قیامت آتش از دل هاي سوخته شعله ور خواهد بود .
تا آنکه خدا قیام کننده و منتقم ما را برانگیزاند ، و غصّه ها و اندوه ما را برطرف سازد .
دعبل عرض کرد: من قبري از شما خانواده در طوس نمی شناسم، اینکه فرمودید قبر چه کسی است؟
فرمود: ذاك قبري ولاتنقضی الأیّام واللیالی حتّی یصیر طوس مختلف شیعتی وزوّاري. ألا فمن زارنی فی غربتی بطوس کان
معی فی درجتی یوم القیامه مغفوراً له.
آن قبر من است؛ روزها و شب ها به پایان نمی رسد که طوس محلّ رفت وآمد شیعیان و زائران من می گردد .
بدانید هر کس مرا در شهر طوس و در آن غربت زیارت کند فرداي قیامت با من و در درجه من خواهد بود در حالی که
گناهانش آمرزیده شده باشد.
بعد از آنکه دعبل قصیده اش را به پایان رسانید، حضرت رضا علیه السلام از جا برخاست، و به دعبل فرمود: جایی نرو ، و
خود به اندرون خانه رفت.
پس از مدّتی صد دینار که به نام مبارك او سکّه زده بودند توسّط خادم براي او فرستاد و به او گفت: مولاي تو می فرماید :
این مبلغ را نفقه و خرجی خودت قرار بده .
دعبل گفت: بخدا قسم بخاطر دینار نیامدم و این قصیده را نگفته ام که دیناري به من برسد و کیسه را برگردانید، و جامه اي از
جامه هاي آن حضرت درخواست نمود که به آن کسب برکت و شرافت کند .
حضرت جبّه یعنی لباس بلندي را که از پشم نرم و نازك تهیّه شده بود به همراه آن کیسه زر برایش فرستاد و به خادم فرمود :
ص: 626
به او بگو این دینارها را بگیر، زیرا روزي به آن احتیاج پیدا می کنی، و دوباره آن را برنگردان.
میان » دعبل آن کیسه و جامه را گرفت و بیرون رفت و از مرو بهمراه قافله اي به راه افتاد، و چون در بین راه به محلّی بنام
1) رسید، دزدها بر آن قافله هجوم آوردند . همه اهل قافله را گرفتند و شانه هاي آن ها را بستند و دعبل از کسانی بود )« قوهان
که شانه هایش را بسته بودند، سپس همه اموال آن ها را مالک شدند و بین خودشان تقسیم کردند، یکی از آنها این شعر از
قصیده دعبل را که مناسب بود با خود خواند :
أري فیئهم فی غیرهم متقسّماً
وأیدیهم من فیئهم صفرات
می بینم اموال آنها را که دیگران بین خود تقسیم می کنند ، و خود دستهایشان از آن اموال خالی است .
دعبل آن را شنید و از آن خواننده پرسید این بیت شعر که خواندي از کیست؟
گفت: مردي از اهل خزاعه که نامش دعبل است .
دعبل گفت: من همان دعبل هستم که آن قصیده را گفته و این یک بیت از آن است.
آن شخص فوراً نزد رئیس گروه رفت، او در بالاي تپّه مشغول نماز خواندن بود و مذهب شیعی داشت ، وقتی قضیّه را به او
خبر داد از جا برخاست و خود به نزد دعبل آمد و به او گفت: تو دعبل هستی؟
گفت : بلی . گفت: قصیده ات را بخوان.
وقتی آن قصیده را خواند شانه هاي او و همه اهل قافله را باز کرد، و آنچه از آنها سرقت کرده بودند به احترام دعبل به آنها
برگرداند .
دعبل به راه خود ادامه داد تا به قم رسید، اهل قم به استقبال او آمدند و از او درخواست کردند که قصیده اش را بخواند،
دستور داد که همگی در مسجد جامع اجتماع کنند ، و چون جمع شدند بالاي منبر رفت و
-1 میان قوهان : شهري بین هرات و نیشابور است .
ص: 627
قصیده اش را براي آنها خواند، آنها هم به او مال و ثروت زیاد و جامه هاي فراوانی به عنوان خلعت بخشیدند، خبر آن جبّه اي
که امام علیه السلام به او مرحمت فرموده به آنها رسید، لذا از او در خواست کردند که آن را به هزار دینار به آنها بفروشد و او
خودداري کرد، به او گفتند مقداري از آن را به هزار دینار بفروشد امتناع ورزید، و از شهر قم خارج شد.
پس همین که از روستاي اطراف شهر گذشت جمعی از جوانهاي عرب خود را به او رساندند و آن جبّه را از او گرفتند ، دعبل
به قم بازگشت و از آنها خواست که جبّه را برگردانند، جوانها از بازگرداندن آن خودداري کردند و به توصیه و سفارش
بزرگترها و پیرمردان هم توجّهی نکردند.
به دعبل گفتند: جبّه دیگر به دست تو نخواهد رسید قیمت آن را که هزار دینار است بگیر تا از دست تو نرود ولی دعبل
نپذیرفت، و وقتی از گرفتن جبّه ناامید شد از آنها خواست که مقداري از آن را به او برگردانند . آنها پذیرفتند، مقداري از جبّه
را با هزار دینار به او دادند.
دعبل آنها را گرفت و به راه خود ادامه داد تا به وطن و سرزمین خودش رسید، در آنجا مشاهده کرد که دزدان به خانه اش
هجوم برده و همه اموالش را دزدیده اند، وقتی چنین دید صد دیناري را که حضرت رضا علیه السلام به او به عنوان صله و
جایزه مرحمت فرموده بودند در معرض فروش قرار داد، و یکی از شیعیان هر دینار آن را به صد درهم خرید و او صاحب ده
هزار درهم شد.
.« به این دینارها احتیاج پیدا می کنی » : اینجا بود که فرمایش حضرت رضا علیه السلام به خاطرش آمد که فرموده بود
دعبل کنیزکی داشت که به او خیلی علاقمند بود، و او به چشم درد مبتلا گشته بود، دکتر براي او حاضر کرد و وقتی چشمان
او را دید گفت: چشم راست او چاره اي ندارد و از دست رفته است، اما چشم چپ را ما معالجه
ص: 628
می کنیم و سعی و تلاش خود را مبذول می داریم و امیدواریم که سالم بماند.
این خبر دعبل را بسیار اندوهناك نمود، و براي او بی تابی زیاد کرد ، بعد به خاطرش رسید که پاره اي از آن جبّه نزد او است،
آن را برداشت، و بر چشمان کنیزك مالید، وقتی صبح کرد دو چشم او را صحیح تر و سالم تر از پیش مشاهده کرد، و آن به
( برکت حضرت رضا علیه السلام بود.( 1
گفته است: از علیّ بن دعبل روایت شده است « سفینه البحار » مؤلّف رحمه الله گوید: شیخ عباس قمی رحمه الله نویسنده کتاب
که :
بعد از وفات پدرش ، او را در خواب دید، لباس سفیدي به تن و کلاه سفیدي به سر داشت، از حال او سؤال کرد .
جواب داد: بخاطر بعضی از اعمال نادرستی که در دنیا مرتکب شده بودم حال بدي داشتم تا آنکه رسول خدا صلی الله علیه
وآله وسلم را دیدار کردم در حالیکه جامه سفیدي پوشیده بود، به من فرمود: تو دعبل هستی؟
عرض کردم: بلی.
فرمود: از اشعارت که درباره فرزندان من سروده اي بخوان.
من این ابیات را خواندم :
لا أضحک اللَّه سنّ الدهر إن ضحکت
وآل أحمد مظلومون قد قُهروا
مشرَّدون نفوا عن عقر دارهم
کأنّهم قد جنوا ما لیس یغتفر
خدا دهان روزگار را خندان نگرداند و چگونه خندان باشد ، در حالی که خاندان پیامبر مورد ظلم و ستم واقع شدند و دشمنان
بر آنها چیره گشتند .
آواره شدند و از میان خانه هایشان دور گشتند ، گویا آنها جنایاتی کرده اند که قابل بخشش نیست .
338 ، إعلام الوري : / 239 ، مناقب ابن شهراشوب: 4 /49 - 267 ، بحار الأنوار : 241 /2 - -1 عیون اخبار الرضا علیه السلام: 269
. 284 ح 102 / 373 ، منتخب الأثر : 221 ح 3، دلائل الإمامه : 357 ح 4، اثبات الهداه : 3 / 329 ، اکمال الدین : 2
ص: 629
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را تحسین نمود و فرمود: نیکو گفته اي و درباره اش شفاعت فرمود، و جامه خود را به
( او بخشید.( 1
از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « امالی » 22 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 454
من تذکّر مصابنا وبکی لما ارتکب منّا کان معنا فی درجتنا یوم القیامه، ومن ذکّر بمصابنا فبکی وأبکی لم تبک عینه یوم تبکی
( العیون، ومن جلس مجلساً یُحیی فیه أمرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب.( 2
کسی که مصائب ما را به یاد آورد، و بخاطر ظلمی که به ما شده گریه کند فرداي قیامت با ما و در درجه ما خواهد بود ، و
کسی که مصائب ما را یادآوري کند وبگرید و بگریاند، چشمان او روزي که همه چشمها می گرید گریان نخواهد بود و
کسی که بنشیند در مجلسی که امر ما زنده می شود دل او نمی میرد در روزي که دلها می میرد.
از یاسر خادم نقل می کند که گفت: هنگامی که « بشاره المصطفی لشیعه المرتضی » 23 – طبري رحمه الله در کتاب / 455
مأمون امام هشتم علیه السلام را ولیعهد خود قرار داد و سکّه بنام مبارك آن حضرت زد و بر منبرها خطبه براي او خواند،
شعراء از همه نواحی بسوي دربار آمدند ، هر شاعري شعر خود را که در مدح آن سرور سروده بود خواند مگر ابو نُؤاس حسن
بن هانی که از شعراء بود و با آنها آمده بود ولی شعري نخواند.
مأمون او را سرزنش نمود و به او گفت : تو با آنکه شیعه هستی و مایل به این خاندان می باشی چرا مدح علیّ بن موسی الرضا
علیه السلام که همه
270 ح 36 (با کمی اختلاف). / 241 ح 10 به نقل از عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2 / 177 ، بحار الأنوار: 49 / -1 سفینه البحار: 2
. 278 ح 1 / -2 امالی صدوق : 131 ح 4 مجلس 17 ، بحار الأنوار : 44
ص: 630
خصلت هاي نیکو در آن جمع گشته است ننمودي ؟
ابونؤاس در این هنگام شعري سرود و با آن جواب اعتراض مأمون را نیز گفت :
قیل لی أنت أوحد الناس طرّاً
إذ تفوّهت بالکلام البدیه
لک من جوهر القریض مدیح
یثمر الدرَّ فی یدي مجتنیه
فلما ذا ترکت مدح ابن موسی
والخصال الّتی تجمّعن فیه؟
قلت: لا أستطیع مدح امام
کان جبریل خادماً لأبیه
قصرت ألسن الفصاحه عنه
ولهذا القریض لایحتویه
به من گفته شد که تو یگانه دوران هستی ، زیرا با اشعارت که بدون اندیشه پیشین می گویی عطرافشانی می کنی .
تو از گوهرهاي شعر سروده هائی داري که مروارید را در دست هاي آنکه می چیند ثمر می دهد .
پس چرا مدح حضرت رضا علیه السلام را رها کردي ، و درباره آن خصلت هاي نیکویی که در او جمع شده شعر نگفتی .
گفتم: من هرگز توانایی ندارم مدح و ستایش کنم امامی را که جبرئیل امین خادم دربار پدر آن بزرگوار بوده است .
زبان فصیح سخنوران از مدح او عاجز و نارسا است ، و بخاطر همین هرگز شعر هم نمی تواند صفات او و خوبی هاي او را
فراگیر باشد .
مأمون بعد از شنیدن این اشعار ظرف مروارید را طلب کرد و دهان ابو نؤاس را پر از مروارید کرد.
و نیز نسبت به علی بن هامان چنین عکس العملی انجام داد، هنگامی که حضرت رضا علیه السلام در صدر مجلس نشست
مأمون گفت: اي علی بن هامان! درباره حضرت علی بن موسی علیه السلام و اهل بیت رسالت چه می گویی؟
گفت: چه بگویم درباره طینت و سرشتی که با آب حیات سرشته شده و درختی که به آب وحی و رسالت آبیاري گشته
است؟ و آیا از آن جز
ص: 631
( تقوي و عطر هدایت می وزد ، در این هنگام مأمون دهان او را پر از مروارید کرد .( 1
نقل کرده است: « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 24 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 456
روزي ابو نؤاس نگاهش افتاد به حضرت رضا علیه السلام که از نزد مأمون خارج گشته و بر قاطر خود سوار شده بود ، خود را
به آن حضرت رسانید و بعد از عرض سلام گفت: اي فرزند رسول خدا ! اشعاري درباره شما سروده ام و دوست دارم آنها را
از من بشنوید، اجازه می دهید بخوانم؟
امام فرمودند: بخوان، و او شروع به خواندن کرد :
مطهّرون نقیّات ثیابهم
تجري الصلاه علیهم أین ما ذکروا
من لم یکن علویّاً حین تنسبه
فما له فی قدیم الدهر مفتخر
فاللَّه لمّا برأَ خلقاً فاتقنه
صفّاکم واصطفاکم أیّها البشر
فأنتم الملأ الأعلی وعندکم
علم الکتاب وما جاءت به السور
پاکیزه گانی که لباسهاي پاك به تن دارند ، و هر کجا یاد آنها شود باید بر آنها درود و صلوات فرستاد .
کسی که علوي نباشد وقتی نسب او را بیان می کنند براي او در روزگاران گذشته افتخاري نیست .
خداوند چون بندگانش را آفرید و آن ها را متقن و استوار گردانید ، در آن میان شما را پاك و دور از آلودگی ها قرار داد و
برگزید .
237 ضمن ح 5 . البتّه معلوم است که / 141 ح 9، بحار الأنوار : 49 / -1 بشاره المصطفی: 80 ، عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2
مأمون این سخاوت ها را از روي اخلاص و ارادت به حضرت رضا علیه السلام و خاندان رسالت انجام نداده است بلکه او
دنیاپرست و ریاست طلبی بوده است که مصلحت حکومت و بقاي سلطه طلبی خود را در این دیده است که حضرت رضا علیه
السلام را با اجبار منصب ولایت عهدي دهد و با اینگونه تظاهرها و خودنمایی کردن ها پایه هاي حکومت خود را محکم کند،
ولی در باطن کینه و عداوت آن امام رئوف را داشت و آن حضرت را با همنشینی با خود آزار و شکنجه می داد، و بهترین
تعبیر درباره او همان است که در حدیث لوح از ذات ربوبیّت نقل شده است . در آن خبر وقتی به حضرت رضا علیه السلام می
یعنی او را شیطانی مستکبر به شهادت می رساند . « ویقتله عِفریت مستکبر » : رسد می فرماید
ص: 632
شما بزرگان قوم هستید که از عالم ملکوتید ، و نزد شما علم کتاب و سوره هاي قرآن است .
حضرت رضا علیه السلام فرمودند:
یا حسن بن هانی، قد جئتنا بأبیات ما سبقک إلیها أحد.
( اي حسن بن هانی ! اشعاري براي ما آورده اي که کسی به آنها بر تو پیشی نگرفته است.( 1
از ابو عبداللَّه حافظ نقل کرده است که گفت: من شب جمعه اي در « دار السلام » 25 - محدّث نوري رحمه الله در کتاب / 457
حرم حضرت رضا علیه السلام به شب زنده داري و عبادت مشغول بودم، ساعتهاي آخر شب خواب بر من چیره گشت، بین
خواب و بیداري بودم که دیدم دو فرشته از آسمان فرود آمدند و با خط سبز رنگ بر دیوار آن قبه منوّره نوشتند:
إذا کنت تأمل أو ترتجی
من اللَّه فی حالتیک الرضا
فلازم مودّه آل الرسول
( وجاور علیّ بن موسی الرضا ( 2
وقتی آرزو و امید داري که خداوند در هر دو حال (خوف و رجا) از تو خشنود باشد .
دوستی و ارادت خاندان پیامبر را همواره داشته باش و رها مکن ، و مجاورت با حضرت رضا علیه السلام را اختیار کن .
26 - سفارشات آن حضرت به دوستانش : / 458
از عبدالعظیم حسنی رضی الله عنه نقل کرده « اختصاص » شیخ مفید رحمه الله در کتاب
317 ، حلیه / 236 ح 5 ، بشاره المصطفی: 81 ، کشف الغمّه: 2 / 142 ح 10 ، بحار الأنوار : 49 / -1 عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2
.366/ 200 ، مناقب ابن شهراشوب: 4 / 381 ح 1، إعلام الوري: 328 ، فرائد السمطین: 2 / الأبرار: 4
.128/ -2 دار السلام: 2
ص: 633
است که حضرت رضا علیه السلام به او فرمود :
یا عبدالعظیم، أبلغ عنّی أولیائی السلام، وقل لهم: أن لایجعلوا للشیطان علی أنفسهم سبیلًا.
ومُرْهم بالصدق فی الحدیث وأداء الأمانه ومُرهم بالسکوت وترك الجدال فیما لایعنیهم، وإقبال بعضهم علی بعض والمزاوره
فإنّ ذلک قربه إلیّ ولا یشغلوا أنفسهم بتمزیق بعضهم بعضاً،
فإنّی آلیت علی نفسی أنّه من فعل ذلک وأسخط ولیّاً من أولیائی دعوت اللَّه لیعذّبه فی الدنیا أشدّ العذاب وکان فی الآخره من
الخاسرین.
اي عبدالعظیم ؛ از طرف من به دوستانم سلام برسان و به آنها بگو : شیطان را بر خود مسلّط نکنند.
و ایشان را دستور بده به راست گویی و امانت داري، و امر کن که سکوت را پیشه خود سازند و از مجادله با یکدیگر
خودداري کنند، با روي خوش یکدیگر را ملاقات کنند ، و به زیارت هم بروند که همانا این عمل باعث تقرّب به من می باشد
، درّنده خویی نداشته باشند که بخواهند یکدیگر را پاره کنند.
زیرا من قسم یاد کرده ام که هر که چنین کند و یکی از دوستان مرا خشمگین سازد از خدا بخواهم که او را در دنیا به عذاب
( سختی گرفتار کند و در آخرت از گروه زیانکاران باشد.( 1
. 102 ح 8 / 230 ح 27 ، المستدرك: 9 / -1 الإختصاص: 240 ، بحار الأنوار : 49
ص: 634
فائده ها و نکته هاي لطیف
1 - نقل شده است که معروف کرخی بنابر قول مشهور( 1) دربان حضرت رضا علیه السلام بود و نظر مجلسی رحمه الله و
بعضی از معاصرین این است که او دربان حضرت جواد علیه السلام بوده است و در هر صورت قضیه این است که بعضی از
کسانی که اهل دریا بودند (سفرهاي دریایی داشتند یا شغل آنها با دریا ارتباط داشت) نزد او آمدند و از تلاطم دریا و
آشفتگی آن شکایت کردند، به آنها گفت وقتی دریا متلاطم شد آن را به سر معروف قسم دهید تا آرام شود، آنها از نزد او
مراجعت کردند، و دفعه بعد که با کشتی در میان دریا قرار گرفتند وقتی که دریا متلاطم شد آن را به سر معروف قسم دادند و
آرام شد. وقتی به خشکی برگشتند براي معروف تحفه هاي دریایی و سوغات با خود به همراه آوردند.
امام علیه السلام که از قصّه باخبر شد به او فرمود: از کجا چنین دستوري به آنها دادي؟
عرض کرد: اي مولاي من سري که بیست سال بر آستانه مبارکه شما بر زمین نهاده شده این مقدار نزد خدا ارزش ندارد که
اگر دریا را به آنها قسم دهند آرام گیرد؟
امام علیه السلام فرمود : مطلب همین طور است، ولی دوباره چنین کاري مکن .
* * *
2 - مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید: دلیل شما بر خلافت جدّت امیرالمؤمنین علیه السلام چیست؟
در آیه نبود . « نساءَنا » 2) . مأمون گفت: آنچه فرمودید مطلب را اثبات می کرد اگر )« أنفسنا » امام علیه السلام فرمودند: آیه
آن را قول ضعیفی شمرده است . « تنقیح المقال » -1 این مطلب مورد نظر و اشکال است ، و لذا مامقانی در کتاب
. -2 سوره آل عمران ، آیه 61
ص: 635
نبود. « ابناءَنا » امام علیه السلام فرمودند: اعتراض تو وارد بود اگر
دلائل » مؤلّف رحمه الله گوید: در این سؤال و جواب دقّت و ظرافت خاصّ ی به کار برده شده است و ما آن را در کتاب خود
: ( به طور مبسوط بیان کرده ایم و در اینجا به طور مختصر اشاره می کنیم( 1 « الحق
در آیه شریفه می توان خلافت علی علیه السلام را ثابت کرد، زیرا از « أنفسنا » حضرت رضا علیه السلام می فرماید: با کلمه
علی علیه السلام اراده شده، و غیر او نمی شود مقصود باشد، و وقتی علی جان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « أنفسنا »
باشد اولی و سزاوارتر است از دیگران به جانشینی او.
رجال و مردان است « أنفسنا » قرینه اي است که منظور از « نساءَنا » نبود مطلب تمام بود، ولی « نساءَنا » مأمون گفته است که اگر
نه اینکه مقصود علی علیه السلام باشد پس آیه بر خلافت او دلالت نمی کند.
در آیه لغو می شد و معنا نداشت ؛ « أبناءَنا » مردها بود کلمه « أنفسنا » امام علیه السلام اشکال او را پاسخ داده اند که اگر مراد از
وجهی نداشت، و این خود دلیل « أنفسنا » بعد از « أبناءَنا » داخل بود، و ذکر « أنفسنا » در « أبناءَنا » زیرا مردها شامل پسرها هم بود و
مردها نیست، « أنفسنا » است که مراد از
تعالوا ندع ابناءَنا وأبناءَکم ونساءَنا ونساءَکم » : -1 در قصّه مباهله رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به نصاراي نجران فرمود
بیایید تا بخوانیم فرزندانمان و فرزندانتان را، و زنان خودمان و زنان خودتان را و کسانی » : یعنی «... وأنفسنا وأنفسکم ثمّ نبتهل
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از فرزندان خود امام . «... که همچون جان ما و همچون جان شما هستند آنگاه مباهله کنیم
حسن و امام حسین علیهما السلام ، و از زنان فاطمه زهرا علیها السلام ، و از آنها که مانند جانش بودند حضرت امیرالمؤمنین
علیه السلام را آوردند. این آیه شریفه با تفاسیري که از شیعه و سنی در ذیل آن وارد شده ثابت می کند که علی علیه السلام
همچون نفس پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و به منزله جان او و در حکم خود او است ، و از اینجا معلوم می شود که خلافت
و امامت اختصاص به آن حضرت دارد. او است که از هر جهت مانند پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم است و شایستگی
جانشینی او را دارد، عقل و وجدان نمی پذیرد که با وجود او خلافت را دیگري که چنین منزلت و مقامی ندارد تصاحب کند،
أفمن یهدي الی الحقّ، أحقّ أن یتّبع أمّن لایهدّي إلاّ » ، و با عدم لیاقت و شایستگی بر کسی که شایستگی دارد حکومت کند
آیا آنکه مردمان را به سوي حق رهبري می کند سزاوارتر است پیروي شود یا آنکه هدایت نمی کند مگر آنکه « أن یهدي
.« سوره یونس ، آیه 35 » ، خود هدایت شود
ص: 636
بلکه مرد مخصوص است که وجود مبارك امیرالمؤمنین علیه السلام باشد .
در آیه فقط حضرت فاطمه علیها السلام است نه اینکه مقصود همسران پیغمبر اکرم « نساءَنا » و دلیل دیگري داریم که مراد از
بکار « ابناء » در مقابل « نساء » یعنی پسران آمده است و هر کجا « ابناءَنا » صلی الله علیه وآله وسلم باشد به قرینه اینکه در مقابل
یُذَبِّحُونَ أبْناءَکُم » : رود مراد از فرزندان مؤّنث یعنی دخترها است ، همان طور که در این آیه مبارکه چنین اراده شده است
اولاد مؤنث یعنی دخترها است و معنی آیه شریفه این است « نساء » اولاد مذکر یعنی پسرها و « أبناء » 1) که )« وَیَسْتَحْیُونَ نِساءَکُم
.« می کشند پسرهاي شما را و زنده نگه می دارند دخترهایتان را » که
و این نکته دقیقی ، « لولا أبناءَنا » : فرمود « لولا نساءَنا » و بخاطر این جهت امام علیه السلام در جواب از اعتراض مأمون که گفت
است که احتیاج به تأمّل دارد، از خداوند تبارك وتعالی تقاضا داریم فهمیدن این گونه اسرار را در کلمات امامان معصوم
( علیهم السلام به ما روزي فرماید .( 2
* * *
3 - حدیثی را به خطّ میرزاي قمّی رحمه الله دیدم که نقل کرده بود:
رأس الجالوت از حضرت رضا علیه السلام سئوال کرد: اي مولاي من ! کفر و ایمان چیست؟ کفران به چه معنا است؟ و معناي
بهشت و دوزخ و دو شیطانی که امیدوارند چیست؟
خَلَقَ » : امام رضا علیه السلام فرمودند: کلام پروردگار مهربان به آنچه گفتی گویا است که در سوره الرحمن فرموده است
(4). « به او سخن گفتن آموخت × انسان را آفرید » (3)« عَلَّمَه البَیان × الإنْسان
. -1 سوره البقره ، آیه 49
350 ح 10 مراجعه کنید که سودمند است و مناسب این مقام می باشد . / -2 به بحار الأنوار: 10
. -3 سوره الرحمن ، آیه 3 و 4
. 171 ح 160 / 343 ، بحار الأنوار : 36 / -4 تفسیر قمی: 2
ص: 637
مؤلف رحمه الله گوید : رأس الجالوت بزرگترین دانشمند یهود است همان طور که جاثلیق بزرگترین دانشمند مسیحیت بوده
است، و منظور او سؤال از خود این امور و این که معناي هر یک از آنها چیست نبوده ، بلکه آن به تبع و جانبی است، و
مقصود اصلی او این بوده که وجه اجتماع این امور چیست با اینکه تغایر و تضاد دارند ؟ و در استدلال روش جدل را پیموده
است .
که در آن نعمتهاي دنیوي و اخروي را برشمرده و جمع کرده، و « الرحمن » توضیح مطلب : خداوند تبارك وتعالی در سوره
بخاطر همین جهت با اسم رحمان -که اشاره به احسان و لطف پروردگار دارد- آغاز کرده و بعد از آن نعمت فراگیري و
آموزش قرآن را یاد کرده که آن راهنماي راه هاي خیر و خوبی در دنیا و آخرت است و مسائل زندگی و مرگ را به طور
و این اقتضاء می ، « انسان را آفرید ، به او سخن گفتن آموخت » « عَلَّمه البَیان × خَلَق الإنْسان » : روشن بیان کرده و فرموده است
کند که آفرینش انسان از بزرگترین نعمت هاي الهی بلکه هدف نهایی از آفرینش آسمان هاي رفیع و زمین هاي گسترده باشد
و همچنین تعلیم بیان و این که به انسان آموخته است که چگونه سخن بگوید و براي اثبات مدّعاي خود استدلال کند در
مرحله بعد از آفرینش انسان از نعمتهاي بزرگ الهی است. (تا اینجا کلام میرزاي قمی و توضیح ایشان بود).
زیرا ، « الرحمن » ولی آنچه به نظر قاصر و فکر ناقص من می رسد اینستکه امام علیه السلام جواب را ارجاع داده است به سوره
است به « الرحمن » آمده ، به ظالم نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام تأویل شده و آنکه در سوره « العصر » انسانی که در سوره
حضرت علی علیه السلام تأویل شده است .
و انسان است که مصداق فراگیر و پذیرا براي بهشت و دوزخ و کفران و ایمان است ، و لذا علّامه مجلسی رحمه الله فرموده
است : سرّ اینکه انسان به هر
ص: 638
تأویل شده به ظالم ، ظهور شقاوت و بدبختی و گمراهی در او است ، همان طور « العصر » یک از افراد و مصادیقش در سوره
به علی علیه السلام تأویل شده ؛ زیرا که او کامل ترین افراد و مصادیق آن در ظهور کمالات و « الرحمن » که انسان در سوره
( خوبی ها است.( 1
تثنیه آورده شده این است که در « فَبِأيِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان » و بعد از این بیان می گوییم: سرّ این که ضمیر در این آیه شریفه
مقابل انسان کاملی چون علی علیه السلام آمده است و لذا باید به آنها که به امیرالمؤمنین علیه السلام ظلم کرده اند برگردد ،
همان طور که در حدیث به آن دو خلیفه غاصب تأویل شده و آن دو مراد از دو شیطان امیدوارند که در سئوال آمده است ،
پس بنابراین جواب از مصداقی که قابلیت داشته باشد براي بهشت و دوزخ و ایمان و کفران انسان است و به تمام این عناوین
( اشاره شده است .( 2 « الرحمن » در سوره
* * *
4 - اشعاري را که صاحب بن عبّاد قدس سره سروده و آن را در ابتداي کتاب خود به حضرت رضا علیه السلام هدیه کرده
است ، در اینجا بعضی از آن اشعار را ذکر می کنیم :
یا سائراً زائراً إلی طوس
مشهد طهر و أرض تقدیس
أبلغ سلامی الرضا وحُطّ علی
أکرم رمس لخیر مرموس
واللَّه واللَّه حلفه صدرت
من مخلص فی الولاء مغموس
إنّی لو کنت مالکاً إربی
کان بطوس الفناء تعریسی
یا سیّدي وابن سیّدي ضحکت
وجوه دهري بغیر تعبیس
لما رأیت النواصب انتکست
رایاتها فی الزمان تنکیس
صدعت بالحقّ فی ولایتکم
والحقّ مذ کان غیر منحوس
.280/ 280 و 23 / -1 رجوع کنید به بحار الأنوار : 60
.633/ -2 تأویل الآیات: 2
ص: 639
إنّ بنی النصب کالیهود وقد
یخلط تهویدهم بتمجیس
کم دفنوا فی القبور من نَجِس
أولی به الطرح فی النواویس
عالمهم عندما اُباحثه
فی جلد ثور ومسک جاموس
إذا تأمّلت شؤم جبهته
( عرفت فیها اشتراك إبلیس ( 1
اي کسی که براي زیارت به شهر طوس به آن مشهد پاك و سرزمین پاکیزه و بلند مرتبه می روي .
سلام مرا به حضرت رضا علیه السلام برسان و خود را بر آن قبر گرامی که براي بهترین پنهان شدگان است بیفکن .
بخدا قسم، بخدا قسم، و این قسمی است که صادر شده از مخلصی که غرق در محبت و ولایت است .
همانا اگر من اختیار می داشتم، اقامت در طوس را برمی گزیدم و این باعث شادمانی من بود .
اي سرور من ! و اي فرزند سرورم ! چهره روزگارم خندان گردید بعد از آنکه آشفته و درهم کشیده بود .
بخاطر اینکه شکست نواصب و دشمنان شما را دیدم، و پرچم هاي آنها را در زمانه سرنگون مشاهده کردم .
حق را آشکارا درباره ولایت شما بیان کردم ، و حق از ابتداي وجودش نامبارك و شوم نبوده است .
همانا ناصبی ها مانند یهود هستنند و هر آینه یهودیت آنها با مجوسیّت مخلوط گشته است .
چه مقدار از آن افراد نجس در قبرها دفن شده اند و سزاوارتر آن بود که آنها را در مقبره یهودي ها و نصرانی ها بریزند .
با دانشمند آنها وقتی مباحثه و گفتگو می کنم گویا کسی است که در واقع گاو و یا گوساله اي است .
وقتی بد یمنی و زشتی را در پیشانی او اندیشه می کنم ، در می یابم که شیطان در انعقاد نطفه اش شرکت داشته است .
. -1 هدیه العباد فی شرح حال الصاحب: 49
ص: 640
و صاحب شوکت و عظمت ، ناصرالدین شاه قاجار رحمه الله به فارسی سروده است :
در طوس جلال کبریا می بینم
بی پرده تجلّی خدا می بینم
در کفش کن حریم پور موسی
موساي کلیم با عصا می بینم
ص: 641
بخش